دور همی سه نفره
سلام عشقای مامان...
امروز جمعه اس و من بعد یه هفته پر ترافیک مثلا میخاستم استراحت کنم که شماها نمیدونم چرا ساعت هشت بیدار شدین جفتتون ...هر روز سر مهد رفتن حسابی پیرم میکردین تا از تخت کنده بشین...و اینطوری شد که من ارزو به دل موندم برا خواب حسابی...اخه دور از جونتون حسابی سرما خورده مامانی...الان که دارم مینویسم تو اشپزخونه دارم براتون صبحونه حاضر میکنم شما دوتا تو اتاقتونید...از سر و صداتون برمیاد که ثمین خانوم قهر کرده و داره ناز میکنه...امین جان هم با بغض میگه چرا اینطور میکنی؟؟چرا باهام بازی نمیکنی؟؟؟چرا قهری؟؟؟الهییی فداتون بشم خیلی دوست دارم بیام اشتی تون بدم ولی همیشه اینطور وقتا منتظر میشم خودتون مساله رو حل کنید...اینم عکس داغ داغ...این ثمین خانوم که قهر کرده و داره برا داداشش ناز میکنه و نمیره بازی
اینم امین خان که داره از دل خواهرش در میاره...
حالا واقعا چی شده و چیکار کردین خدا میدونه....صداش بعدا درمیاد ...امروز تا غروب سه تایی با همیم...بابا رفته تالار کمک بابا بزرگ امروز مهمون دارن و سرشون حسابی شلوغه
عاشقتونم نفسای من ...من دیگه برم صبحونتون و بدم که هر سه تامون گرسنه ایم...دوستتون دارم